تخمین هزینهها
تخمین هزینهها
پس از جمعآوری اطلاعات و مطالعهی بازار آنچه که از هماکنون اهمیت پیدا میکند، تحلیلهای مالی و بررسی شاخصهای مهم در توجیهپذیری یک پروژهی سرمایهگذاری میباشد. به عبارتی دیگر پس از جمعآوری اطلاعات، بایستی در یک چارچوب مشخص اقدام به وارد کردن اطلاعاتی کنیم که در توجیهپذیری مالی یک پروژه ضروری هستند.
بنابراین میتوان گفت دادهها و اطلاعات جمعآوری شده به عنوان ورودی وارد نرمافزار میشوند. سپس بر روی آنها پردازش صورت میگیرد و خروجی نرمافزار تمامی شاخصهای مفید و مؤثری خواهد بود که سرمایهگذار با مشاهدهی این شاخصها تصمیم خواهد گرفت که بر این پروژه سرمایهگذاری کند یا خیر.
با توجه به تعریف ذکر شده اکنون میتوان اهمیت بیش از پیش مرحلهی مطالعهی بازار را متوجه شد و مرحلهای که بخش خوبی از زمان را به خود اختصاص میدهد. شاید اصطلاح Garbage In, Garbage Out به گوشتان خورده باشد. دقیقاً این اصطلاح در بحث توجیهپذیری یک پروژه صادق است.
بنابراین انتظار میرود در این مرحله، بخش مطالعهی بازار به نحو احسن صورت گرفته است و اطلاعات مورد نیاز با صحت و دقت بالا جمعآوری شده باشد. البته ممکن است درصد کمی از اطلاعات هنوز جمعآوری نشده باشد. در بخش تخمین هزینهها ابتدا به انواع هزینههایی اشاره میشود که واردکردن تخمین آنها در نرمافزار ضروری میباشد.
ممکن است برخی از هزینهها و پارامترهای ورودی نرمافزار هنوز جمعآوری نشده باشد و نیاز به بازگشت به مرحلهی مطالعهی بازار باشد. بنابراین میتوان گفت مرحلهی تخمین هزینهها، وارد کردن پارامترها و دادههای ورودی مسئله و مطالعهی بازار به نوعی مراحل رفت و برگشتی هستند. هر چند که بهتر است تعداد این رفت و برگشتها حداالامکان کم باشد.
تفکیک چند مفهوم
پیش از آغاز بحث در رابطه با هزینهها بهتر است ابتدا تعاریف چند واژهی پرکاربرد را مرور کنیم:
هزینه:
لاتین این واژه اغلب به دو صورت ترجمه میشود: Cost و Expenditure
Cost: وقتی از واژهی Cost صحبت به میان میآید، در واقع قصد تمرکز بر قیمت تمام شدهی کالا مشاهده میشود. در واقع هزینههایی هستند که اساس محاسبات آنها بر مبنای قیمت تمام شدهی کالا و در دورهی جاری میباشد.
به عنوان مثال اگر بخواهیم سود ناخالص خود را محاسبه کنیم، هزینهها را از درآمد کم میکنیم. در واقع هزینهی ذکر شده در جملهی قبل محاسبهی Cost میباشد نه Expenditure.
Expenditure: اساس هزینههای محاسبه شده به عملیات پرداخت مربوط میشود. شاید با مفهوم دریافت و پرداخت در اقتصاد مهندسی آشنا باشید. در واقع هر یک از پرداختیهای انجام شده در تمام دورههای مورد مطالعه میتوانند Expenditure باشند. به عبارت دیگر Cost به دریافت و پرداخت ارتباطی ندارد، اما در تمام محاسبات مربوط به Expenditure، زمان پرداخت هزینههای انجام شده اهمیت پیدا میکند، چرا که این موضوع میتواند در محاسبات اقتصاد مهندسی اثرگذار باشد.
برای آشکار شدن تفاوت این دو واژه بهتر است با یک مثال میان این دو مفهوم تمایز ایجاد کنیم. فرض کنید محصولی تولید کردهایم که مادهی اولیهی آن را از طریق چک مدتدار پرداخت کردهایم. ممکن است حتی محصولی که با آن مواد اولیه تولید شده است، به فروش رفته باشد و درآمد حاصل از فروش نیز دریافت شده باشد؛ اما هنوز موعد واریز چک فرا نرسیده باشد. اکنون میتوان به تمایز دو مفهوم Cost و Expenditure پی برد. با فرض این که مبلغ چک 1000 واحد پولی باشد، آنچه که در محاسبهی قیمت تمام شدهی کالا و در محاسبهی درآمد ناخالص به عنوان هزینه استفاده میشود در واقع همان 1000 واحد پولی است که به آن Cost گفته میشود؛ چرا که گفتیم Cost به دریافت و پرداخت ارتباطی ندارد.
فرض کنید موعد تحویل 1000 واحد پولی شش ماه دیگر باشد. سؤال اینجاست که آیا شش ماه دیگر ارزش این 1000 واحد پولی همان ارزشی است که در شش ماه گذشته داشت؟ پاسخ طبیعتاً خیر است؛ چرا که ارزش پول در طی زمانهای متوالی تغییر خواهد کرد. بنابراین با وارد شدن محاسبات مربوط به دریافت و پرداخت میتوان گفت هزینههایی که در مطالعات اقتصاد مهندسی به کار میرود، از جنس Expenditure خواهد بود.
بنابراین میتوان گفت در نوشتن صورتحساب سود و زیان از Cost استفاده میشود، اما در محاسبهی شاخصهای مهم اقتصاد مهندسی نظیر ارزش فعلی خالص (NPV) یا نرخ بازگشت سرمایه (ROR) از Expenditure استفاده میشود.
درآمد:
همانند هزینهها دو واژهی لاتین برای این واژه استفاده میشود: Revenue و Income
Income: در واقع میتوان گفت این واژهی لاتین همارز با واژهی Cost در هزینه میباشد. به عبارتی دیگر در محاسبهی صورتحساب سود و زیان و یا مواردی که مربوط به محاسبهی سود ناخالص میباشد، واژهی Income استفاده میشود.
Revenue: این واژه بر خلاف Income عملیاتهای دریافت و پرداخت را در نظر میگیرد. به عنوان مثال معمولاً یک بیزینس در ابتدای راهاندازی درآمد آنچنانی ندارد و معمولاً هزینههای ماهانهاش از درآمدش بیشتر میشود. گپ میان هزینه و درآمد به مرور زمان کمتر میشود تا در آیندهی کوتاهمدت بیزینس به سودآوری و بازدهی میرسد. طبیعتاً از کسی که درآمد ماهیانهی کمتری نسبت به هزینههای خود دارد، مالیاتی دریافت نمیشود، چرا که اصلاً سودی نداشته است.
بنابراین در این مثال منظور از هزینه و درآمد ذکر شده، Cost و Income میباشد. اما منطقاً در آینده و در بازه زمانیهای پیشرو این بیزینس سودآوری خواهد داشت و درآمدهای آن بیشتر از هزینهها خواهد شد. لذا میتوان درآمدی را که مرتبط با عملیاتهای دریافت و پرداخت است، Revenue دانست.
اگر بخواهیم میان چهار مفهوم ذکر شده به نوعی یک ارتباط برقرار نماییم:
Revenue – Expenditure ≅ Income – Cost + استهلاک (depreciation)
اما این نامساوی تحت چه شرایطی به مساوی تبدیل میشود؟ این مورد زمانی محقق میشود که مجموع موجودیهای ما نوسانات زیادی نداشته باشد و یا به عبارتی دیگر سرمایه در گردش ما آنچنان تغییر نکند و مجموع بدهیها و مطالبات ما تغییر نداشته باشد.
انواع هزینهها
هزینهها را میتوان به دستهی کلی هزینههای سرمایهگذاری و هزینههای تولید (خدمت) تقسیمبندی کرد.
هزینههای سرمایهگذاری نیز به دو بخش هزینههای سرمایهگذاری ثابت و سرمایه در گردش تقسیم میشوند.
هزینهی سرمایهگذاری ثابت
این هزینهها معمولاً شامل هزینههای تکنولوژی، آموزش، ساخت یا خرید ساختمان، خرید زمین، خرید تجهیزات و ماشین آلات، ساخت یا خرید سوله و … میشوند.
با استفاده از دادههایی که در مرحلهی مطالعهی بازار جمعآوری شده است، میتوان تخمین مناسبی از موارد و پارامترهای ذکر شده ارائه نمود.
سرمایه در گردش
به عناون مثال خرید مواد اولیه، پول نقدی که در بانک گذاشته میشود، قطعات نیمه ساخته یا ساخته شده، ارزش موجودی انبار مادهی اولیه، کالای نیمه ساخته و کالای نهایی و …. از پارامترهای مربوط به محاسبهی سرمایه در گردش میباشد.
البته در وارد کردن تخمین از سرمایه در گردش در نرمافزار کامفار ، تنها یک عدد به عنوان تعداد روز (ضریب روز گردش) وارد میشود و مابقی محاسبات در کامفار به صورت خودکار انجام میشود. در نوشتهی بعد بیشتر در رابطه با این مورد صحبت خواهیم کرد.
هدف از تفکیک هزینهها
هدف از تفکیک هزینههای سرمایهگذاری آن است که در حقیقت هزینههای سرمایهگذاری ثابت برای محاسبهی قیمت تمام شده مورد استفاده قرار نمیگیرد. بنابراین هزینهی سرمایهگذاری ثابت از طریق استهلاک اثر خود را خواهد گذاشت و بر میزان سود حاشیهای اثری ندارد.
هزینههای تولید
هزینههای تولید را میتوان به سه دستهی هزینههای کارخانه، هزینههای سربار اداری و هزینههای بازاریابی تقسیم کرد. هر کدام از این هزینهها نیز انواع مستقیم و غیر مستقیم دارند.
برای پیشبینی هزینههای تولید لازم است که ابتدا تخمینی از میزان تولید وجود داشته باشد. تخمین از ظرفیت تولید نیز به صورت مستقیم با پیشبینی میزان فروش در ارتباط است. همانطور که پیشتر نیز ذکر شد پیشبینی میزان فروش از طریق ابزارهای مختلفی نظیر نظرسنجیها ( به منظور آگاهی از سلایق مشتری)، بررسی رقبا و بهرهمندی از مشورتهای جمعی در تصمیمگیریهای نهایی میباشد.
هزینههای مستقیم
هزینههایی هستند که دقیقاً میتوان آن هزینهها را به یک محصول مرتبط دانست. بنابراین دقیقاً میتوان گفت هزینهی انجام شده دقیقاً به فلان محصول مرتبط است و در محاسبهی قیمت تمام شدهی آن بایستی این هزینه در نظر گرفته شود.
هزینههای غیر مستقیم
هزینههایی هسنند که نمیتوان آنها را دقیقاً مرتبط با یک محصول دانست. این هزینهها به صورت شفاف و مبرهن به یک محصول تعلق ندارند.
به عنوان مثال فرض میکنیم هزینههای بازاریابی را به دو بخش مستقیم و غیر مستقیم تفکیک کردهایم. طبق تعاریف گفته شده، نمیتوان گفت هزینههایی که برای تبلیغات یک برند خاص انجام میشود مستقیم است؛ اما به یک شرط. تنها شرط این است که آن برند فقط و فقط یک محصول تولید میکند و محصولات مختلفی ندارد.
بنابراین هزینهی تبلیغات یک برند معروف (که محصولات متنوعی تولید میکند) یک هزینهی بازاریابی از جنس غیر مستقیم است. اما فرض کنید. تنها یک تبلیغ برای یک محصول جدید و در حال توسعه از آن برند خاص صورت میگیرد. در این صورت هزینهی بازاریابی را میتوان از جنس مستقیم دانست.
هزینههای ثابت و متغیر
هزینههایی هستند که به حجم عملیات و تولید وابسته نیستند. در واقع با افزایش یا کاهش میزان تولید، هزینههای ثابت تغییری نمیکنند. به عنوان مثال هزینههای اجارهی مکان، آبونمان انشعابها، پرداخت مبلغ سالیانهی حضور در شهرکهای صنعتی، هزینههای ثابت دفع زباله و پسآب و … میتواند از هزینههای ثابت باشد.
هزینههای متغیر هزینههایی هستند که با افزایش یا کاهش حجم عملیات و تولید افزایش یا کاهش مییابند. به عنوان مثال هزینهی خرید مواد اولیه، هزینهی استفاده از انرژی، هزینهی نیروی انسانی به صورت ساعتی و … میتواند هزینهی متغیر محسوب شود. با این تفاسیر بخشی از هزینهی انرژی ثابت و بخشی دیگر متغیر میشود.
هزینهی نیروی انسانی نیز به همین صورت است. در ساعات اضافهکاری، هزینهی نیروی انسانی میتواند متغیر در نظر گرفته شود.
اما تفکیک هزینهها به دو قسمت ثابت و متغیر چه سودی دارد و به چه دردی میخورد؟ تفکیک هزینهها به دو قسمت ثابت و متغیر در محاسبهی نقطهی سربهسر بسیار ضروری است.
تعیین حجم تولید در نقطهی سربهسر نیاز به تخمین هزینههای ثابت و متغیر دارد. ممکن است حتی با آن ظرفیت تولیدی که در نظر گرفتهایم، بیزینس و کسبوکار ما به سوددهی نرسد و در ناحیهی ضرر باقی بماند.
هزینهی نیروی انسانی
برای تخمین هزینهی نیروی انسانی چارهای به جز تدوین چارت سازمانی وجود ندارد. بدون آگاهی کامل از تعداد پرسنل لازم، پستها و نقشهای هر کدام و تعیین ساختار سلسله مراتبی نمیتوان دستمزد و حقوق هر یک از افراد را تعیین نمود.
بنابراین پیشبینی میشود زمان نسبتاً زیادی در تهیهی چارت سازمانی صرف شود، چرا که در مرحلهی امکانسنجی هنوز هیچ بیزینس و کسبوکاری وجود ندارد و و جمع کردن ساختار ذهنی به منظور تخصیص وظایف به افراد امر دشواری به نظر میرسد.
پس از تعیین حقوق و دستمز افراد، بایستی هزینههای ثابت دیگر که مرتبط با نیروی انسانی هستند (نظیر بیمه و تأمین اجمتماعی) با استفاده از روابط از پیش تعیین شده محاسبه شوند.
جمعبندی
پس از آن که جمعآوری دادهها و استخراج دانش و اطلاعات از دادهها در مرحلهی تخمین هزینهها صورت پذیرفت، نوبت به وارد کردن انواع هزینههای تخمین زده شده در نرمافزار به منظور مشاهدهی شاخصهای مهم مالی و کسبوکار میرسد. خروجی نرمافزار نتیجهی همهی مراحل و گامهای انجام شده در مسیر نوشتن طرح امکانسنجی میباشد. البته به نقش پر رنگ مرحلهی تخمین هزینهها نیز بایستی توجه کرد. مرحلهای که در صورت تخمین در اشتباه هزینهها میتواند عواقب نسبتاً جبرانناپذیری را ایجاد نماید. در این نوشته انواع هزینههای مختلف در طرح امکانسنجی مورد مطالعه قرار گرفت و تفکیک هزینههای متنوعی نیز بیان گردید. سؤالات و ابهامات خود را از طریق ثبت دیدگاه با ما در میان بگذارید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟نظری بدهید!